گامی بسوی درگیری در بامیان!

گامی بسوی درگیری در بامیان!


مسئله ی "واحدی و شکیلا "به پروژه ی تبدیل گردیده که امروز بسیاریها به دنبال سود جوی از آن هستند تا حل عادلانه و واقعی آن. دستهای بزرگ و عظیمی دارد این پروژه را مدیریت میکنند مهره های خورد و ریزه  در داخل بامیان خود بخود چیده میشوند و به عنوان مواد سوخت بین این آتش استفاده میگردند.

مرزبندی های قومی وستیزه گری های تباری از کمالات جنگ است که بریک ملت تحمیل می شود. تنها این آسیب پذیری شامل حال طیف های اجتماعی نیست، درهم ریختگی وآشوب های بی شماری است که کلیت تفاهم وهمگرایی اجتماعی را در ولایت  ما به جزایر ریز ریز شعله ورمبدل کرده است. جنگ مطابق سرشت خود، اذهان همه را با چندین نوع اسلحه و اسباب های دفاعی وتعرضی مجهز کرده است. بحث درین باره درصلاحیت همه است و دامن زدن به چنین مسائیلی از توان والی گرفته تا جوالی می باشد اما حل این معضل درصلاحیت هیچ کس نیست. شاید حل این بحران دردناک دراختیار زمان است که به مرور، همه را آرد کند.

آگاهان ما  نباید چشم انتظار حل یک شبۀ این عوارض پیچیده باشد. مگرنسل جوان رسالت دارد که خودش را برای ایجاد یک آینده ای به دور از میراث های جنگ بپیراید و حداقل سعی کند خودش را از گزند احساسات عذاب آور معاند بینی دیگران رهایی دهد. البته که این کار مشکلی است و دریک محیط اگر شخصی بخواهد ازجانب خود روش های مدارا وبی ضرری را درپیش گیرد، دیگران با رفتارهای تحریک آمیز خویش، وضعیت ناخواسته را بروی تحمیل می کنند.

مسئله ی "واحدی و شکیلا "به پروژه ی تبدیل گردیده که امروز بسیاریها به دنبال سود جوی از آن هستند تا حل عادلانه و واقعی آن. دستهای بزرگ و عظیمی دارد این پروژه را مدیریت میکنند مهره های خورد و ریزه  در داخل بامیان خود بخود چیده میشوند و به عنوان مواد سوخت بین این آتش استفاده میگردند.

این که منشاء انگیزه پردازی وتحرک کدام جریان سیاسی است ویا خضعبلات،حماقت ویاوه سرایی واحدی و هم تیمانش  باعث قومی شدن آن گردیده اهمیت ندارد، مهم این است که حرکات های این چنینی به عنوان بیماری نگرشی به دیگراقشارجامعه غیرسیاسی، تجاری از مرکز تا ولسوالیها سرایت می کند. تعمیم این روحیه تا آن جا به ناراحتی عمومی دامن می زند که بیش ازهمه پیشگامان این گونه حرکات را به دردسر واسترس می اندازد.

مناسب ترین راه،حل این مسئله از راه حقوقی و ارگانهای ذی ربط بود.دولت از همان ابتدا باید مدیریت این جنجال را بدست میگرفت و از بازاری کردن آن جلوگیری میکرد.حکومت محلی  و مرکزی از "پیراهن عثمانی "کردن این مسئله سودجویی می کنند، قبلا حارنوان سید یحیی متهم به کتمان حقایق بود درحالیکه از تبدیلی آن مدتها میگذرد اگر انگیزه ای برای حل این منازعه بودی باید حق به حقدار داده می شد و تا بیشتر نشدن این مسئله فیصله نهایی صورت میگرفت.مبرهن است که سازمان های مختلف، تشکیلات تباری متفاوت نیز هرکدام به قهرمان سازی و دفاع کور کورانه از همدیگر دست خواهند زد. فایده ای که ازین مضحکه بازی ها _ حل نشدن موضوع _ حاصل می شود، همه درسبد دشمنان بامیانیها می ریزد و بس!

این نوع ناسازگاری ها می رساند که عذاب عمومی برخاسته ازتنش های خواسته وناخواسته تباری، به یک بلیۀ جدی وخطرناک درحال تبدیل شدن است. ما گام به گام به سوی یک درگیری جلو می رویم که هیچ کس درآن برنده نیست؛ اما همه درآن بازنده اند.

قضاوت و داوری شورای ولایتی بامیان در مورد ادارات این ولایت

متن ذیل داوری شورای ولایتی بامیان است در مورد ادارات این ولایت که در جلسه گزارش دهی ارائه گردیه است:

سکتور معارف:

—  نقاط قوت:

-اعمار تعمیر مکاتب و تسهیلات لازم

-فراهم سازی زمینه های تعلیمی

—  نقاط ضعف

-          پایین بودن کیفیت معارف.

-          نبود مدیریت کافی.

-          کمبود معلمین مسلکی ،مواد درسی و نبود توازن در اعمار تعمیر

-          نبود شفافیت در مصارفات .

-         سکتور صحت:

-          نقاط قوت:

-          -ایجاد واعمار کلنیک ها .

-          نقاط ضعف:

-          -پایین بودن عرضه خدمات .

-          -کمبود ادویه .

-          -کمبود داکتر و مخصوصا داکتر زنانه در اکثر از کلنیک ها.

- نبود نظارت لازم در عرضه خدمات صحی .

ادامه نوشته

بامیان  و تهدید های  امنیتی آن

                                               بامیان  و تهدید های  امنیتی آن

جامعه شناسان امنیت را به بخشهای مختلف تقسیم  بندی نموده اند که مهمترین آنها امنیت فزیکی و روانی اند. مردم بامیان از وقتیکه رهبران شان سلاحهای  دست داشته این مردم را به بهانه "دایاک" و" دی دی آر"  به یک دو باخت احساس بی امنی   هر روز بر آنها بیشتر می گردد.

سیاست چند  گانه دولت  در قبال شهروندان این کشور زمانی به نگرانی این مردم می افزاید که از یک طرف سلاح یک قشر و محدوده ی جغرافیای خاصی را جمع آوری می نماید  و در مقابل برای اقوام و مناطق  دیگر به بهانه "اربکی" و ملیشه  سازی سلاح توزیع می نماید.

با آنکه حمایت  بی دریغ مردم شریف بامیان این خوشبینی  را تقویت می بخشد که فضای صلح آمیز بامیان به هیچ وجه مغشوش نخواهد شد، اما به نظر این قلم نکات تهدید کننده ی نیز وجود دارد که  فهرست وار به آن اشاره خواهیم کرد:

1 ــ خروج نیروهای  خارجی از بامیان: با آنکه آرزوی دیرینه مردم افغانستان بیرون شدن نیروهای اجنبی و دست نشانده های کشورهای بیگانه از این کشور اند اما از آنجایکه اولین ولایات که خروج این نیروها از آنجا صورت می گیرد بامیان در صدر جدول است این دیدگاه  را تقویت می بخشد که طالبان برای ناکام سازی این پروسه به نا امن ساختن این مناطق بپردازد که در نتیجه بامیان نا امن خواهد شد.

2 ــ محاصره بودن این  مردم: شهروندان بامیان به معنی واقعی کلمه در محاصره شدید تروریستان قرار دارد.میدان شهر از دیر وقت به اینسو مکان بود برای سرقت و کشتن افراد بیگانه.تنها دلخوشی این مردم، ولایت پروان و دره غوربند بود. شهادت رسیدن رئیس شورای ولایتی این ولایت و بی توجهی شدید دولت و جامعه جهانی خواب را از چشمان غافل ترین فرد این محدوده ی جغرافیا ربود و برای شان ثابت ساخت که در این آشفته بازار افغانستان هر که را طالب کشت و تروریستان ربود هیچ نهاد و گروه وجود ندارد و هیچ دست با قدرت خالصانه و صادقانه تلاش نخواهند کرد.

 3 ــ خلع سلاح  بودن این مردم: طوریکه در سطور بالا اشاره صورت گرفت، بعد از حادثه یازده سپتامبر و به میان آمدن دولت موقت و انتقالی مردم بامیان تمام سلاح های دست داشته شانرا صادقانه و خالصانه به دولت تسلیم دادند.تمام امیدواری مردم این بود که حکومت به میان آمده قادر خواهد بود تا از مردم دفاع و جلوی بی قانونی  و انارشی را خواهد گرفت.

با آنکه از عمر حکومت دموکراسی خواه نزدیک  به یک دهه می گذرد اما حس بی امنی،  دفاع فردی و داشتن سلاح و تجهیزات  نظامی هر روز تقویت می یابد و گروه های یاغی،تروریستان و طالبان کوچی نما از مردم بی دفاع ما قربانی می گیرند.

4 ــ حضور کم رنگ  بامیانیها در صفوف  نیروهای امنیتی:اینکه امور این ولایت در بخشهای مختلف بدست  دیگران است حرفیست انکار نا پذیر. اما گریز از کار دولتی ،واسطه نداشتن جوانان و موسسه ای شدن این نسل سبب شده است تا صفوف نیروهای امنیتی ما از کدرهای جوان و تحصیل کرده این ولایت کم رنگ و جوانان دوران جهاد و مقاومت از اردو بعد از "دی دی آر" به گوشه ی خزیده اند.

خیلی بجاست  تا دست اندر کاران امور و آنهایکه  داعیه دار رهبری و بزرگی  این مردم است، بجای دست روی دست  گذاشتن و زر اندوزی به فکر بر قراری  صلح پایدار و حفظ مال و جان  این مردم باشند، در غیر آن با دادن هر روز قربانی صبری این مردم سر خواهد  رسید و عطای این دولت را به لقایش  خواهد بخشید.

اشخاص مذاکره کننده از صحتمندی ضحاک خبر میدهند

هم اکنون تماس تیلفونی با هیئتی داشتم که با گروه اختطاف کننده در حال مذاکره می باشند .خوشبختانه آنها از صحتمندی جواد ضحاک رئیس شورای ولایتی بامیان خبر دادند.

آقایان حاجی محمدحسین ترکمنی .قوماندان رجب و قوماندان کریم لنګ اشخاص هستند که با اختطاف ګران در حال مذاکره اند.

آنها از صحتمندی ضحاک اطمینان داد و گفت: ما با ضحاک اجازه دیدن را نداریم اما ریش سفیدان و متنفذین که با ضحاک دیدن نموده نشانی های درستی از چهره و صورت ضحاک به ما داده که نشان دهنده صحتمند بودن ایشان ست.

در حال حاضر جسله مردمی در مسجد رهبر شهید جریان دارد. خانم اقبالزاده عضوی شورای ولایتی در حال که اشک می ریخت گزارش پیشرفت مذاکره را به مردم بیان نمود و بیشتر گزارش ایشان مربوط به بخش دولت می شد. وی گفت دولت با همکاری آیساف تصمیم حمله داشت اما به اساس درخواست  متنفذین غوربند و پیش شرط اختطاف گران این حمله را مانع شدیم.

مردم بامیان سخت ناراحت اند و شکایات زیادی از دولت دارند. از جمله اینکه ملا مطیع الله شخص که آقای ضحاک را اختطاف نموده از قوماندانهای عبدالستار خواصی عضوی مجلس نمایندگان است. در حال حاضر نیز بیشترین حرف را به نمایندگی از اختطاف گران خواصی می زند مردم شکایت دارند که چرا دولت خواصی را بازداشت نمی کنند و ...

بابه محسنی در جمع مردم گفت: من در دقایق اول از اختطاف ضحاک خبر دار شدم وقتی به والی و صابره رئیس دفترش زنگ زدم گوشی را بر نداشت و جواب نداد در حالیکه آنوقت تیلفون ضحاک زنگ می خورد و ...

طرحهای تندروانه مانند قطع رابطه با دولت و گروبان گرفتن تمام غوربندیها از سوی بعضی ریش سفیدان داده شده اما تا اکنون به توافق نرسیده و جلسه جریان دارد.

منتظر اخبار جدید در همین آدرس باشید.

مهمتر از همه اینکه تا هنوز اختطاف گران که گفته میشود حزب اسلامی است نه طالبان هیچ طرحی را در بدل رهایی ضحاک خواستار نشده است و فاصله رفت و آمد بین اختطاف گران و سرک عمومی نزدیک به ۵ ساعت راه پیاده است. به همین دلیل جزئیات مذاکره بسیاره به کندی مشخص می شود.

تظاهرات شهر وندان بامیان در اعتراض به نحوۀ معرفی اعضای انتصابی سنا

تظاهرات شهر وندان بامیان در اعتراض به نحوۀ معرفی

 اعضای انتصابی سنا

تظاهرات کنندگان

روز دوشنبه 9 حوت، صدها نفر در مرکز شهر بامیان در اعتراض به نحوۀ معرفی نمایندگان انتصابی مشرانوجرگه یا سنا از سوی رئیس جمهور حامد کرزی دست به اعتراض و راهپیمایی زدند.

آنان با حمل کردن پلاکارتهای که در آن نوشته شده بود: «عدالت، عدالت» ، «مساوات، مساوات» ، «سنا جای آگاهان، نه خانۀ سالمندان» ، « ازقول ما ،نه از قول خویش» راهپیمایی شان را از مسجد رهبر شهید مزاری الی میدان سربازار بامیان ادامه دادند.

 تظاهر  کننده گان، با بیان  این مطلب که ساختار قدرت در افغانستان قومی وسمتی است ، که می بایست 34 نفر افراد انتصابی سنا از هر ولایت کشور معرفی می گردید؛ تاهم تناسب قومی و هم سهیم بودن تمام ولایات افغانستان رعایت گردد؛ از حامدکرزی رئیس جمهورکشور و معاون دوم آن محمدکریم خلیلی به شدت انتقاد نموده و می گفتند که محروم شدن بامیان از داشتن وکیل درسنا به آن خاطر است که معاون دوم ریاست جمهوری دو نماینده را به آدرس هزاره ها وبامیانی ها ازولایات میدان وردک و پروان معرفی کرده اند که از خویشان وی میباشد و رئیس جمهور را وادار به معرفی آنان به سنا نموده است.

تظاهر کننده گان به همین منظور دوتا آدمک را به نشانه اعتراض که نماد دو وکیل انتصابی معرفی شده از طرف مردم هزاره بودند، باخود حمل می کردند، و میگفتند که این وکیلان انتصابی به هیچ وجه نمایندگی از کل هزاره ها وبه ویژه از بامیان نمیکند. آنان در پایان راهپیمایی، قطع نامه ای را به خوانش گرفتند که در آن موارد ذیل بیان گردیده بود:

1-     اعضای انتصابی سنا که در مجموع 34 تن تعیین گردیده است از هر ولایت یک نفر باشد.

2-     اگر اعضای انتصابی سنا واقعا با درنظرداشت قومیت معرفی می شوند.نیز سهم بامیان مشخصا از بامیان باشد، زیرا که بامیان معرف هزاره جات است نه پروان ومیدان.

قطع نامه تظاهرات و متن سخنرانی صادق علی یار را در ادامه مطلب مطالعه فرمایید، اینجا گوشه ی از سخنانش آورده شده است:

"کلان های ما و شما اکثراً دنبال کارهای مربوط به خود شان هست؛ دیگر خیال نکنید آنها مثل گذشته همیشه به فکر شما بامیانی ها هست. یک زمان نیاز به بامیان زیاد بود؛ امروز نیاز کمتر شده، امروزکسی به لشکر، به سپاه و به سرباز نیاز ندارد که باز هم بیاید برای شما بامیانی ها دل بسوزاند. پس خود تان به حال خود تان فکر کنید.

امسال 2011 میلادی هست؛ پروژه برق توپچی که چندین بار افتتاح شده است آیا هنوز یک نفر در آن پروزه مصروف کار هست و کار میشود؟ چندین بار این افتتاح شده توسط مقامات رسمی ولی تا هنوز از کارش خبری نیست. در قسمت سرک بامیان می بیند، تا قسمت که مربوط میدان - وردک هست؛ با همه نا امنی های که وجود دارد کار صورت گرفت؛ اما در نقطه بامیان تا هنوز هیچ کاری انجام نشده. این ها نشانه های از بی توجهی دولت مرکزی به بامیان و نشانه های از به فراموشی سپرده شدن بامیان است، که متأسفانه ما می بینیم. بنا بر این یک بار دیگر از شما مردم عزیز و شما مردم شریف می خواهیم نسبت به سرنوشت تان حساس باشید. خیال نکنید که تمام کار بر وفق مراد شما به پیش میرود. اگر این حساسیت را نداشته باشیم ممکن هست خدای نخواسته باز هم نا امنی به ولایت ما و شما بر گردد."

متن سخنرانی برگرفته از نشریه توازن

 

ادامه نوشته

بحث ها و چانه زنی های پارلمانی

از بحث های که بر سر ریاست پارلمان کشور صورت می گیرد کماکان همگی در جریان اند.

برای معلومات بیشتر و داخل شدن در باریکیهای این بحث در صورت تمایل داشتن به وبلاگ استاد مدنی مراجعه فرمایید:http://www.madany14.blogfa.com/

حسینی مدنی از جوانان فعال بامیان است که مسئولیت مرکز همبستگی رسانه ها را به عهده دارد.وی کاندیدای پارلمان از بامیان نیز بود که متاسفانه نتوانست به این شورا راه یابد.

یکی از ویژگیهای مهم استاد مدنی روابط خوب، حسنه و فعال ایشان با بزرگان و متنفذین کشور مخصوصا با جمع به اصطلاح "اپوزیسیون" است.

پیام تبریکیه

پیام تبریکیه

با کمال مسرت و خوشی اطلاع حاصل نمودیم که جوان فعال و فرهنگی بامیان آقای سید حشمت هاشمی به حیث مشاور رییس جمهور در بخش "امور روابط عامه" منصوب گردید.

بامیان پرس بدست آوردن این پست را به آقای هاشمی تبریک گفته و  امیدوار است، که ایشان  مثل همیشه در کارهایش موفق بوده و از این طریق مصدر خدمت بیشتر به هموطنان و همشهریانش گردد.

قابل ذکر است که آقای سید حشمت هاشمی فرزند سید عبدالحسین وکیل مشهور به "گدامدار" از قریه خشکک مرکز بامیان بوده و اکثر اوقات زندگی اش را بدور از زادگاهش در کابل سپری نموده است.

وی طرحها و هدفهای مهم و جالبی در قسمت ساختن بامیان دارد، امیدوارم بتواند از این طریق به اهدافش برسد.

حاشیه های دیدار با اشرف غنی

حاشیه های دیدار با اشرف غنی

نفس گزارش در پست قبلی گذاشده شد، دوستانی زیادی شکایت از مفصل نبودن آن داشتند، انهایکه با روش وبلاگ نویسی آگاهی دارند، بر این امر واقفند که گزارشات در وبلاگ خیلی خلاصه و کوتاه اند.خوانندگان وبلاگ نیز حوصله متن های طویل و با با تفصیل را ندارند.

حاشیه دیدار را می توان چنین خلاصه کرد:

1 ــ جوانان حاضر در جلسه اکثریت قاطع آن از ولایات بودند، از کابل 4 میلیونی فقط شکوفه دستگیر گوینده تلویزوین طلوع به چشم می خورد.

2 ــ جوان بامیان الاصل که باشنده ی فعلی شهر مزارشریف است، وقتی احمدزی از انتقال مسئولیت صحبت نمود و اشاره داشت که اولین ولایت در صدر کار بامیان خواهد بود، جوان مذکور، نگرانی شدید خود را در این باره بیان داشت:" ما شدیدا نگران هستیم، زیرا وقتی نیروهای نظامی خارجی از بامیان بیرون شود این ولایت بازهم در دست احزاب تک قومی قرار خواهد گرفت و حقوق اقوام دیگر پامال خواهد شد ..."

وی نمونه از تصفیه حساب های دوباره قومی در بامیان را شکایات بر علیه قوماندان امنیه فعلی این ولایت در شورای امنیت عنوان کرد. ــ درست بودن این ادعا برایم معلوم نیست ــ .

هنوز حرفش تمام نشده بود که اشرف غنی صحبتهایش را قطع نموده گفت: " بچیم! نطق نمی خواهم، مقصدت را درست بگو!" .وی به تکرار حرفش پرداخت.

اشرف غنهی با آنکه نگرانی اش را تاید نمود اما جواب روشن در پرسش جوان نداد.

در اخیر خوش خبری که احمدزی برای جوانان بیان داشت این بود که:" تا دوسال دیگر هیچ ماموری در ادارات افغانستان نخواهد بود که تا مقطع لیسانس درس نخوانده باشد" به این معنی که بجای مامورین اجیر و آنهایکه فاقد تحصیلات عالی اند، فارغین دانشگاه ها جذب خواهد شد.

گزارشی ازنشست مشورتي شخصيتهاي سياسي و فرهنگي جامعه هزاره  در پیوند به انتخابات ولایت غزنی

گزارشی ازنشست مشورتي شخصيتهاي سياسي و فرهنگي جامعه هزاره 

در پیوند به انتخابات ولایت غزنی

روز جمعه 1389/9/5 جلسه ی به ابتکار استاد خلیلی به دلیل اعلان نشدن نتیجه انتخابات ولایت غزنی در کابل برگزار شد.

استاد خلیلی با آنکه از کار کمسیونهای شکایات انتخاباتی و انتخابات ابراز تشکر نمود، اما از اعلان نکردن نتیجه ولایت غزنی ابراز نگرانی کرد.

استاد خلیلی در جریان صحبتهایش گقت:" نبود سهولت در اخذ کارت رأي¬دهي، تقليل و کم کردن سايتها و مراکز رأي دهي در مناطق امن و کمبود اوراق رأي¬دهي در روز انتخابات از جمله نقايص و چالشهاي بود که هيچ توجيه قانوني را با خود نداشتند و من نسبت به اين نارسايي ها اعتراض داشتم. به خصوص نسبت به مشکلي که در قره باغ غزني پيش آمد. چرا در آنجا حد اقل شصت هزار رأي دهنده از حق رأي خود محروم گرديدند. من این مسائیل را در جلسه امنیتی شورای امنیت بیان داشتم که چنين نارسائي هايي به هيچ وجه به مصلحت آينده کشور و فرايند دموکراسي نيست ."

استاد خلیلی مثل همیشه روان صحبت  نمود و تکیه حرفهایش  بیشتر بر قانون بود.اما استاد محقق و انوری تند و انقلابی صحبت می نمودند و صحبتهایشان برای مخاطبین یاد آورنده دوران مقاومت بود.

استاد عرفانی نیز تاکید بر اعلان نتایج داشت و پیوند خوبی بین جلسه آنروز وبرگزاری ایام محرم داد.

فکر می کنم صریح ترین و برجسته ترین حرف را بهزاد در جلسه مطرح ساخت وگفت که شخص رییس جمهور به مسایل قومی در انتخابات اخیر پارلمانی دامن زده و این مساله برخلاف قانون انتخابات است. آقای بهزاد گفت: «چگونه یک هزاره نمی‌تواند از یک پشتون و دیگر اقوام در غزنی نمایندگی کند؟ اگر قرار براین باشد و با منطق آقای کرزی سخن بگوییم، وقتی قرار باشد یک هزاره نتواند از سایر هموطنان خود در غزنی نمایندگی کند، شخص آقای کرزی هم نمی‌تواند به‌عنوان یک شهروند پشتون‌تبار این کشور ممثل اراده تمام شهروندان افغانستان باشد. خصوصا ممثل اراده شهروندان غیرپشتون افغانستان

آقای بهزاد افزود که تاکید رییس جمهور مبنی بر ترکیب قومی در نتایج انتخابات غزنی، این کشور را به «بحران جدی» فرو خواهد برد و سرآغاز بسیاری از تغییرات در کشور خواهد شد. اما وی علاوه کرد: «اگر حکومت و همه جناح‌های سیاسی ما خود را مقید به رفتار قانونمند می‌دانند، هرکسی به حکم صریح قانون اساسی و هر عضو شورای ملی صرف نظر از این که از کدام قوم و تبار است، دارای چه مذهبی است و به چه زبانی سخن می‌گوید و از کدام حوزه انتخاباتی گزینش شده است، نماینده تمام ملت افغانستان است

در اخیر جلسه،کمیسیون ساخته شد تحت عنوان "کميسيون پيگيري نتايج انتخابات ولايت غزنی" و نامه ی نیز عنوانی کمیسیون انتخابات به امضا رسید که در آن اعلان نتایج بی قید شرط غزنی خواسته شده بود.در بخش از نامه آمده بود:"اگر قرار است رای مردم را به بهانه ترکیب قومی و وحدت ملی مخدوش الام نمایند؛ پس حکومت افغانستان ملزم است تا در تمام ولایات افغنستان رای مردم را طوری مهندسی نماید که ترکیب قومی ویا به عبارت بهتر مصلحت مورد نظر حکومت تامین گردد زیرا تنها غزنی نمونه ی بدیل عدم رعایت ترکیب قومی نیست  اگر حکومت و حلقات داخلی و خارجی به رای مردم با این نگرش برخورد نمایند؛ این موضوع تنها در غزنی محدود نخواهند ماندو اگر حکومت و حلقات داخلی و خارجی به رای مردم با این نگرش برخورد نمایند، این موضوع تنها در غزنی محدود نخواهد ماند.» همچنین در این قطع‌نامه آمده است: «دستبرد در نتایج انتخابات پارلمانی در غزنی تمثیل‌کننده فرهنگ سیاسی اجبار و استبداد به بهانه‌ی زیر پا ساختن قانون و اراده مردم افغانستان است. این امر نه برای غزنی، بلکه در سطح کلان ملی خط بطلان کشیدن روی روند دموکراسی و حاکمیت رای مردم است که زنگ خطر ویرانگری را برای ملت افغانستان و حامیان خارجی دموکراسی افغانستان به صدا در می‌‌آورد.»

در آن جلسه اکثر بزرگان جامعه هزاره به شمول استاد خلیلی حضور داشتند:

استاد محقق، انوری، استاد عرفانی، علی کاظمی، داکتر سیما سمر،سرور دانش، نجفی سرپرست وزارت ترانسپورت، مبارز راشیدی معین وزارت اطلاعات فرهنگ، عصمت اللهی رییس شورای قزلباشان و مشاور کرزی، اکثر وکلای تشیع در پارلمان، ملا امامان مساجد کابل، برخی از اساتید و دانشجویان دانشگاه کابل و ...

از بامیان، به استثنایی جوادی بقیه وکلا حضور داشتند. بودنم درکابل سبب شد تا در این جلسه اشتراک نمایم و به شما گزارش بنویسم(عکسها برگرفته از سایت حزب وحدت)

با چنگال دادخواهی مردم باید حلقوم کمیسیون انتخابات را گرفت

با چنگال دادخواهی مردم باید حلقوم کمیسیون انتخابات را گرفت

در اولین روزهای کار کمیسیون انتخابات در بامیان، جمعی از نهادهای مدنی و شوراهای اجتماعی نسبت به چگونگی کار این کمیسیون بی باور شدند و اعلامیه را صادر نمودند.

درست زمانیکه مقام های ذی ربط و نامزدان بامیان در کوجها نشسته و پسته و بادام می خوردند، و به ریش صادر کنندگان اعلامیه می خندیدند.

با گذشت زمان اندک، ضعف و ناکارایی دیگر این کمیسیون نمایان گردید و با جود امن بودن بامیان محلات زیادی در این ولایت کاهش یافت. توجیهی را که کمیسیون در آن وقت می نمود این بود که مردم در این دور در پای صندوقهای رای کم حضور می یابد و اگر استقبال بامیانیها از پروسه زیاد بود، محل های بیشتری باز و تیم های سیار برگه های رای دهی را می آورند.

اما در ساعات اولیه روز شکایات مبنی بر  اتمام اوراق رای دهی به رسانه ها رسید، تا ساعت 2 بعد از ظهر اوراق رای دهی به محلات ذیل به اتمام رسیدند:" در ولسوالی های یکه ولنگ ، شیبر وپنچاب تعدادی زیادی از شهروندان از این حق قانونی خود محروم شده  و ساعت 12 روز مراکز رای دهی تنگی سفیدک ، سبز دره ، بند کوسه ، جلمیش ، سرکندی ، باغک ، نیطاق ، نیک ، مرکز پنجاب ، دشت سفید ولیسه ذکور شهیدان ختم شده که دفتر ساحوی کمیسیون انتخابات تنها توانست 600 قطعه ورق رای دهی را در لیسه ذکور شهیدان انتقال دهد".

به نظر این قلم تنها ثبت شکایت در کمیسیون شکایات انتخاباتی کار را بجای نمی برد، باید با چنگال دادخواهی مردم حلقوم کمیسیون انتخابات را گرفت و مسؤلین که در محروم کردن مردم از حق مشروع ــ یعنی رای دادن ــ دست داشته  به محاکمه کشانده شود و آنهای که به زور میله تفنگ و تهدید  وارعاب از مردم رای گرفته است در مقابل قانون پاسخگو باشند.

کاهش محلهای رای دهی در بامیان جرم نا بخشودنی کمیسیون انتخابات بر این مردم

 

 با نزديك شدن به زمان برگذاري انتخابات پارلماني تب و تاب مبارزات و رقابت هاي انتخاباتي نيز شديد تر مي شود. مسلما رقابت عادلانه و آزاد در فضاي امن و سالم مي تواند زمينه هاي رشد فكر ي و شكوفايي استعداد هاي سياسي جامعه ما را بيش از پيش فراهم سازد. از اين رو بايسته است نهاد هاي مسئول  از همين اكنون در صدد فراهم نمودن زمينه هاي مشاركت حد اكثري و فعالانه مردم در انتخابات سرنوشت ساز پيش رو باشند. اما در اين ميان كمسيون مستقل انتخابات در اقدام عجيب و سوال برانگيز در برخي از مناطق امن كشور بجاي آنكه زمينه هاي هر چه بيشتر و بهتر مشاركت حد اكثري مردم در انتخابات را فراهم نمايند به مسدود سازي مراكز و محل های  راي دهي و ممانعت از مشاركت مردم  اقدام كرده است. شماری از نامزدان انتخابات و شهروندان ولایت بامیان از اقدام عجيب کمیسیون مستقل انتخابات مبنی بر کاهش محلات رأی دهی در این ولایت معترض و شاکی بوده مي گويند در صورتي كه کمیسیون انتخابات محلات رأی دهی را افزایش ندهد ؛ انان انتخابات را تحریم خواهند کرد.

اين گونه اقدامات كمسيون انتخابات با آنکه  تنها به باميان محدود نمي شود اين كمسيون با مسدود سازي بيش از هفتاد مركز راي دهي تنها در ولسوالي جاغوري از ولسوالي هاي غزني عملا زمينه مشاركت مردم در انتخابات را از بين برده است. البته در اينكه  کميسيون انتخابات برخي مراکز رايدهي را به دليل ناامنيها مسدود ساخته است تا حدودي قابل درك است. ممكن است توجيه كمسيون انتخابات اين باشد كه اين مراكز بدليل مسائل امنيتي مسدود شده و آنان بخاطر حفظ جان مردم اين كار را كرده اند. بايد گفت اينكه ۷۰ مركز راي دهي در يك ولسوالي امن  كه هيچ گونه مشكل امنيتي نداردمسدود گردد هيچ توجيهي نمي تواند داشته باشد. و در مرکز بامیان که هیچ تهدید امنیتی وجود ندارد چگونه می توان بر این امر صحه گذاشت؟

استدلال ديگر مقامات كمسيون انتخابات در مسدود سازي مراكز راي دهي در مناطق امن كم بودن تعداد راي دهندگان است. نور محمد نور، سخنگوي کميسيون انتخابات ميگويد اين محلات رايدهي به دليل کمبود راي دهندگان مسدود شده اند. نور ميافزايد: "جايي که تعداد مردم کم باشد ما نميخواهيم که مراکز و محلات رايدهي را در آنجا زيادتر ايجاد و افراز کنيم. بنا براين گفته ميتوانيم که اين مراکز و اين محلات مطابق به تعداد رايدهنده ايجاد ميشود". اولا بايد گفت اين استدلال در باميان كه بالاترين ميزان مشاركت مردم را در انتخابات هاي گذشته  به اساس نفوسش داشته و دراين انتخابات نيز بدليل نبود موانع امنيتي و حضور گتسرده كانديداهاي مختلف از طيف ها و سلايق مختلف اينگونه خواهد بود درست از آب در نمي آيد.

محروم ساختن مردم از حق راي شان ـ حقي كه هيچ كس نمي تواند از مردم بگيرد ـ  هيچ توجيه منطقي ندارد. كمسيون انتخابات بايد براي تقويت دمكراسي نوپاي افغانسان مردم را تشويق به مشاركت بيشتر نمايد نه اينكه مانع حضور و سهم گيري فعالانه مردم در انتخابات شود!. 

به نظر نگارنده، این تصمیم کمیسیون، مردم را عملاً از حق رای دهی محروم می سازد و نامزد وکلا نیز نباید تنها در حد شعار اکتفا نمایند. اگر مردم ببینند که کاندیدان بامیان به این حد ضعیف هستند که در چنین مقطع از زمان توانایی آنرا ندارند تا حق رای را به مردم باز گردانند پس چطور می توانند در آینده حق های دیگر این مردم را بگیرند؟

مرکز بامیان در گذشته بیشتر از 10 محل رای دهی داشت، اما این بار گفته می شود به 2 محل رای دهی مردانه و 2 محل زنانه تقلیل یافته است. سوالی که پیدا می شود اینست که چگونه 7000 رای دهنده به این محلها رای خواهند داد؟ و آیا  مسدود کردن محلات رايدهي عادلانه است؟! آيا اين اقدام مخالف با اصل سراسري بودن انتخابات نيست؟

خلأ رهبري در جامعه هزاره

خلأ رهبري در جامعه هزاره

نقش رهبري در جامعه هزاره در بعضي از دورانها بسيار تاثيرگذار و مهم بوده است. از جمله نقش شهيد مزاري در سالهاي نه چندان دور را می توان نام برد. تحولات اخير و تغيير نظام حاكم بر افغانستان و بازشدن نسبي فضاي سياسي و سهم دهي به هزاره ها در قدرت و آزادي عمل بيشتر ايشان سبب پويايي و جنب و جوش شده است. البته فضاي جديد پيامدهاي مثبت فراواني داشته است ولي شايد به نوعي زمينه ساز اضمحلال تدريجي جامعه هزاره در افغانستان كه متاسفانه هنوز گرايشهاي قومي در آن وجود دارد، شده است. شايد مردمانی که در جامعه هزاره زندگی می کنند، بدليل آزادي نسبي بوجود آمده گذشته هاي سخت را فراموش كرده اند و ديگر نيازي به وحدت و يكپارچگي و همدلي و نيز رهبري شايسته براي گذار از بحرانها احساس نمي كنند. رهبران جهادي تخريب شده اند، رهبران مذهبي از سياست اطلاع كافي ندارند و روشنفكران نوظهور سكولار، اهميتي چندانی  به اعتقادات سنتي و مذهبي مردم نمي دهند. اگر اين روند ادامه پيدا كند هيچ وقت جامعه هزاره  نخواهند توانست حق شايسته خود را حتي در جامعه ي به ظاهر دموكراتيك امروز بگيرند. زيرا به دليل در اقليت بودن بايد هميشه هماهنگ باشند تا بتوانند به حقوق خود دست يابند. وچه بسا در مقابل بحرانها و حوادث پيش بيني نشده ( كه تاريخ معاصر مملو از اين حوادث است) خسارتهاي جبران ناپذيري را به دليل پراكندگي و عدم همدلي متحمل شوند.

یکی از اشخاص که همیشه ادعای رهبری جامعه هزاره را دارد، جناب استاد محقق است. ایشان همیشه با استفاده از نام قوم و هزاره، موجی را ایجاد و چند روزی "مصلحت" مردم را "تشخیص" می دهد.

جناب محقق  در هشت سال گذشته حداقل چهار  بار در رویارویی جدی با آقای کرزی قرار گرفت. نخست زمانی که وزیر پلان بود، کابینه ی کرزی را با این ادعا که به عدالت و انکشاف متوازن توجه نمی کند، ترک گفت و به همین خاطر در میان مردم خود جایگاه خوبی را به دست آورد. مرحله ی دوم پس از قتل مشکوک اشرف رمضان بود. والی مزار را به این قتل متهم نمود  و مظاهره های بزرگی را به راه انداخت و برای مدتی مسیر مزار ـ کابل را با مردان کفن پوش مسدود کرد. مرحله ی سوم دو سال قبل  بود، زمانی که منازعه میان کوچی ها و مردمان محل در بهسود به اوج خود رسید،حکومت را متهم به جانب داری از کوچی ها نمود و با راه اندازی اعتصاب غذایی، مظاهره نموده و با حکومت کرزی در رویارویی قرار گرفت.مرحله چهارم، درست زمانی است که در زمان کمپاین، آقای محقق خانه بخانه مناطق هزاره جات می رفت و رای را بنفع کرزی جمع می نمود اما بعد از رای نیاوردن کاندید وزرای هزاه در پارلمان ، جناب استاد "رأیش را از کرزی پس گرفت"، و حکومت را نا مشروع خواند.

با توجه به آنچه در بالا ذکر رفت،اكنون نياز به گروهي از افراد احساس مي شود كه شايسته رهبري جامعه هزاره با توجه به شرايط موجود باشند. اين افراد بايد تحصيلات كافي داشته توانايي تعامل سازنده با سه گروه قبلي را داشته باشند. يعني آنقدر متعادل و معتدل باشند تا بتوانند در صورت لزوم از توانايي هاي هر سه گروه ــ  جهادی، مذهبی و سکولار ــ  استفاده كنند. بديها و خوبيهاي آنان را در كنار هم ببينند. يعني رهبران جهادي را به طور كامل نفي نكنند،از مردم استفاده ابزاری ننماید، به مذهب و اصول آن پايبند باشند ولي در عين حال از ارتجاع مذهبي و عصبيتهاي بي دليل پرهيز كنند و ديد باز نسبت به مسايل جهاني و جو جديد بوجود آمده در افغانستان داشته باشند. منافع مردم را بر منافع شخصي مقدم بدانند، و بتوانند در بين عموم جامعه افغانستان چهره منطقي از خود نشان دهند. اگر چنين افرادي در جامعه هزاره باشند كه قطعا هستند بايد به آنها فرصت و ميدان داد تا توانايي ها و ظرفيتهاي خود را گسترش داده و آماده بر عهده گيري نقشهاي سازنده در رهبري جامعه هزاره شوند. 

شبهای کابل

شبهای کابل

چند روزی است در کابلم، چندین سال می شود که در کابل زندگی می کنم،اما مصروفیت درس و دانشگاه و یا هم تمبلی و گوشه نشینی بمن اجازه نداده بود تا کوچه ها و پس کوچه های کابل را به نظاره بگیرم و به جا های دیدنی آن بروم.

اما این بار فارغ از هرگونه مصروفیت و مشغولیت ذهنی و کاری؛ از باغ وحش و حیوانات بیمار و انسانهای بیکار آن دیدن کردم.به باغ بابر رفتم و سر به موزیم کابل زدم.ملاقاتی داشتم با استادانم در  دانشگاه کابل، مثل همیشه آنها را خسته و بیمار دیدم، منتظر سلامند و احوالپرسی ،از یاسین نگاه رییس شورای نویسندگان کابل جویای احوال شدم،زیاد سیگار دود می کند و شعر می سراید،از همصنفان و دانشجویان گیله مند است که چرا کار فرهنگی نمی کنند و به موسسات رفته بعد از فراغت به دکانداری و سلمانی روی می آرود ،از دولت انتقاد می کند که چرا به جوانان توجه ندارد و...

 آنچه را می خوانید نه گزارش است و نه سفرنامه، بل دلنوشته های است که خودم نیز نمیدانم که نامش را چی گذاشت؟

جنگ بر سر پول تظاهرات

چندی قبل شبی با دانشجویان در لیلیه (خوابگاه) بودم، ناگاه صدای زدو خورد و جنگ و جدال همه مارا بسوی اتاق همجوار کشاند، بعد از تجسس وپرسان دریافتیم که محصلین بر سر پول که از بابت تظاهرات در مقابل ایران از منبع که برایم شخص خودم معلوم نشد، با هم دعوا کرده، تا پولیس نیامد ماموفق به خاتمه آن پرخاش و جنجال نشدیم. تا آنجا که برایم معلوم شد، مقدار پولی که به محصلین لیله از این بابت آمده بود 300000افغانی بود. این پول برای دانشجویان بی کار و بی مصروفیت مقدار قابل توجهی است و می شود با آن کارهای بزرگتری از آنها گرفت.

"جنگ سید و هزاره"؟!

شبی دیگر، دوست و همصنفی دوران دانشگاهم، آقای   رضا رمضان زاده ما را به منزلش دعوت کرد. رضا رمضان زاده بتازگی در شورای ولایتی وکیل مردم کابل شد. وی در جریان کمپاین بیشتر از هر کاندید دیگر عکس و پوستر چاپ نموده بود، تمام ساحات دشت برچی و دیگر مناطق هزاره نشین کابل پر بود از عکسهای کوچک و بزرگ آن، همیشه در مقابل حرفهای ما که می گفتیم"کمپاین تنها عکس چاپ کردن نیست" استدلال می کرد که تنها راه شناختن خود به مردم کم سواد همین است و به شوخی این شعر مولانا را زمزمه می کرد:

رخت خویش را نو کن عقل خلق در چشم است

من که در نظر خوارم جامه کهن دارم

اتفاقاً در آن شبی که ما در خانه ایشان مهمان بودیم، حاجی رمضان پدر رضا ــ که خود یکی از پولداران هزاره در کابل است ــ یک جلسه حزبی و قومی نیز داشت. رضا بی خبر از همه چیز مرا نیز در جلسه دعوت کرد، بیشتر از بزرگان دشت برچی که متعلق به حزب وحدت شاخه استاد محقق می شود  آنجا حضور داشتند.بعد از بحث بر سر چگونگی کمپاین و جلب و جذب رای،مسئله حمله کوچیها نیز به بررسی گرفته شد، اما به نظر این قلم هیچ  حرف تازه و طرح نو در میان نبود.

در اخیر یکی از اشتراک کنندگان طرح چکونگی خنثا کردن "سید"ها را  پیشکش کرد، نظریات عجیت و غریبی داده می شد. از هیچ یک نرنجیدم اما همینکه تمام سیدها را خلاصه می کرد به انوری و انوری را خلاصه می کرد به تمام سیدها، بسیارناراحت شدم. به خود می پیچیدم، حرفها و سخنهای زیاد برای گفتن داشتم اما میدیدم که وکیل رضا، متواضعانه و مخلصانه بسویم چشمک می زند و با  تکاندادن سر به من چنین می فهماند که بعضی از مردم ما چنین است ومن نباید چیزی بگویم.

یکی از طرحهای که آن شب داده شد و اتفاقاً بعد از عملی شدن آن جنجال بزرگی را بوجود آورد، این بود: باید علم(درفش) را که بچه آیت الله فاضل از کربلا آورده شب هنگام از محوطه خاتم الانبیا بیرون  و به زیارت سخی انتقال شود، نام محوطه خاتم الانبیا به مصلای شهید مزاری تغییر یابد.آنوقت پسر آیت الله فاضل که از هواداران حرکت شاخه انوری است آرام نخواهد نشست  و بعد از آن درگیری مختصر بین طرفداران انوری و مردم صورت می گیرد و ما نامش را می گذاریم جنگ سیدو هزاره! این کار چند سود دارد اول اینکه آنها مخالف شهید مزاری قلمداد می شود وتا آخر بین مردم ما جا پیدا نمی کنند، دوم اینکه وکیلهای سیدها رای آورده نمی توانند.

بحث هنوز هم دوام داشت اما من با "وکیل رضا" به اتاق دیگر رفتیم.

دو روز بعد از آن طرح عملی شد و جنگ و جدال بزرگی برخواست و سر و صورت زیادی خونین شد و برای ساعتها راه برچی ــ شهر از توسط پولیس بسته بود.

نمی خواستم آنچه را آن شب دیده بودم و با گوشهایم می شنیدم با دیگر دوستان در میان بگذارم، اما این سوال ذهنم را به خود مشغول کرد که چی کسی حاجی رمصان را نماینده هرازه ها و انوری و یا بچه سید فاضل را نماینده سید ها انتخاب نموده؟ اینها با کدام دلیل و منطق جنگ بر سر"لحاف ملا نصرالدین"را شروع می کند؟

مگر آیا مسئله حمله کوچیها به هزاره جات و وزیر شدن اهل تشیع ختم است و مردم ما دیگر هیچ مشکل ندارند که ما به این مسائل روی بیاوریم؟

جامعه هزاره وآرمانهای ناتمام استادمزاری

جامعه هزاره وآرمانهای ناتمام استادمزاری

این مقاله دوسال قبل بقلم  استاد محمدنادر شفق نوشته و در نشریه وزین اندیشه به نشر رسیده بود.

استاد شفقسیزده [پانزده ] سال از شهادت استادمزاری سپری می گردد و از سال 1373 تاکنون، افغانستان تغییرات بسیار مهمی را تجربه نموده است افغانستان دارای یک نظام به ظاهر دموکراتیک است ومشارکت تمام اقوام افغانستان حداقل درحد شعاردرروند سیاسی کشور تضمین گردیده است.دراین نوشتار درپی آن هستیم که مردم هزاره تاچه اندازه به آرمانهای که استاد مزاری برای جامعه هزاره داشت نزدیک شده است. البته محدود کردن استاد مزاری در سطح یک قوم جفایی است درحق ایشان ولی هدف ما در این نوشته ارزیابی موفقیت های جامعه هزارۀ افغانستان درپرتو آرمانهایی است که استادمزاری برای آن مبارزه می کرد. استادمزاری خود خواسته های مردم هزاره را درافغانستان چنین خلاصه می کند: "... سه چیز در این مملکت در آینده می خواهیم:‏یکی رسمیت مذهب ما ، و دیگر اینکه تشکیلات گذشته ظالمانه بوده و باید تغییر کند و سوم اینکه شیعه درتصمیم گیری شریک باشد." (1)

 اینک  تک تک این آرمانهارا به بررسی می گیریم که تاچه اندازه جامۀ عمل به خودپوشیده اند و آیا جامعه هزاره وآن عده از سران ورهبران قوم هزاره که مدعی پیروی خط استادمزاری اند و ازنام استادمزاری وشعارپاسداری از آرمانهای ایشان  چپن رهبری را بی رقیب به تن کرده اند تا چه حد دررسیدن به اهداف ایشان موفق عمل نموده اند وتاکجا راه ایشان را درپیش گرفته اند؟

رسمیت یافتن مذهب شیعه

قانون اساسی جمهوری اسلامی افغانستان درماده یکصد و سی ویکم،  محاکم برای اهل تشیع را مطابق مذهب شیعه دانسته است ودرماده چهیل وپنجم  تصریح شده که دولت نصاب مضامین دینی مکاتب را برمبنای مذاهب اسلامی موجود درافغانستان تدوین می نماید؛ که تااین حد یک موفقیت است.اما متاسفانه درعمل کمترین اقدامی دراین راستا صورت نگرفته است. برمبنای قانون اساسی هرکس حق دارد به زبان مادری خویش درس بخواند، براین اساس پلان جدا سازی مکاتب پشتوزبانها درشهرکابل از دری زبانها روی دست قرار می گیرد ولی هنوزهم متعلمین شیعه مذهب در مکاتب، دینیات مذهب حنفی راصرف به خاطرامتحان باید بخوانند ویادبگیرند. ودرمحاکم هم این ماده قانون اساسی،  عملی نمی گردد.

تغییر تشکیلات اداری ظالمانه گذشته

مطابق آمار سازمان ملل متحد که مبنای تقسیم قدرت در اجلاس بن نیز قرارگرفته بود نفوس هزاره ها درافغانستان 20% گزارش شده است. درتشکیلات اداری ظالمانه حکومتهای قبل تلاش شده بود که جمعیت هزاره ها بالای ولایتهای مختلیف تقسیم گردد و یک ولایت مستقل مخصوص هزاره هاداده نشود چنانچه دریکی از سخنرانی های استاد مزاری تصریح شده است: " اما با همین 7 میلیون یک ولایت بنام، به دست هزاره نیست. بامیان که تازه ‏ادعا می شود که بنام مردم هزاره است در مرکز همه قومای تاجیک ما هستند. والی و تشکیلات از ‏طرف مرکز تعیین می شد. و ما به سرنوشت خود حاکم نبودیم. ما که ثلث مردم افغانستان را تشکیل ‏می دهیم از 30 ولایت یک ولایت در اختیار ما نیست. این در کجای عدالت است؟ در کجای قانون ‏است؟"(2) متاسفانه بعد از به وجود آمدن اداره کنونی هنوز وضعیت تغییر چندانی نکرده است، به جزتاسس ولایت دایکندی، کاری درجهت بازنگری تشکیلات اداری سایرولسوالی های هزاره جات صورت نگرفته است. هنوزولسوالی های در هزارهجات وجود دارند که هریک بیشترازیک ولایت دربعضی قسمتهای دیگرکشور نفوس دارد. ولایت بامیان شش سال است منتظرارتقای خویش به درجه دو! شدن است و لی تمام این وعده ها فقط درقول باقی ماند وبس. هنوز مناطق هزاره نشین از تبعیض دولت کابل رنج می برد به گونۀ مثا ل در همین شش سال  با وجود آنکه شعارهای پر از هیا هوی باز سازی  و دمو کراسی - ایجاد جامعه مدنی گوش ها  را کر نموده است مگر متآسفانه دولت کنونی در طول این مدت در زمینه باز سازی ولایات بامیان – دایکندی و دیگر مناطق هزاره نشین ولایات غور – وردک – غزنی وپروان کدام کار موثیروقابل لمسی را در امور اقتصادی واجتماعی این ساحات انجام نداده است. چنانچه یکی از نویسندگان دراین ارتباط می نویسد: مقامات دولتی در کاراعمار سرك كابل ـ هرات  از طریق هزارجات  تعلل و بهانه جوئی های گوناگون بخرچ میدهند تا مانع  احداث این سرک حیاتی کشور گردند طوریکه از عمر نصب تابلوها ی آغاز کار سرک مذکور  پنج سال مي گذرد  وگرد وخاك موتر ها ي كه از كنار سرك خاكي باميان عبور مي كنند كم كم جلو اين عناوين فريبنده را مي گيرد، تاديگر مردم باميان اميد وار نباشند.

بودجه اعمار سرك كابل ـ باميان راكشور ايتاليا به عهده داشت كه ظاهرا 30 مليون دالر را قبلا پرداخت كرده بود واين يكي از بهانه هاي دولت بود كه هميشه در مصاحبه هاي شان مي گفتند بودجه لازم را نداريم واين مبلغ كار ي را از پيش نمي برد اما طبق آخرين گذارشها كه رسانه ها نشر كرده است  « ماسيمو دليما» معاون صدر اعظم ووزير خارجه ايتاليا در ديدار كه به تاریخ31/2/86 13-ش با حامد كرزي داشت وعده نمود كه كشورش علاوه بر تعهد قبلي  مبلغ 60 مليون يورو ي ديگر را براي تكميل سرك كابل ـ هرات ازطریق هزارجات مي پردازد . اما اينكه اين بار اين مبلغ به كجا مصرف خواهد شد و یا اينكه به معما ئی تبديل ویا به يك پرو‍ژه  عملی شده مبدل خواهد شد يانه؟ آينده  و زمان جواب خواهد داد.   

درطی مدت شش سال نه تنها در مناطق هزاره نشین کشور وبخصوص در ولایات بامیان و دایکندی  بازسازی  و آبادانی  صورت نگرفت بلکه بلای دیگری  بنام هجوم کوچیهای مسلح درمنطقه بهسود ولایت وردک  نازل شد .که منجر به

تخریب - حریق  و غارت بیش از سی قریه

وکوچ اجباری بیست هزارنفر وقتل دوازده نفر وزخمی شدن چند تنی دیگر در ولسوالی  بهسود ولایت وردک گردیدند. وتجارب خونین گذشته را میان مردم هزاره و کوچیها تازه نمود. این معضل امکان دارد سال آینده نیزسربرآورد ودرصورت اینکه راه حل اساسی برای این مشکل پیدانشود می تواند به یک معضل بزرگ امنیتی تبدیل شود.

مشارکت سیاسی هزاره ها در قدرت

بر مبنای آمار سازمان ملل كه  مبناى مشاركت اقوام در كنفرانس بن بود ه است، به موجب اين آمار پشتون ها 33  در صد، تاجيك ها 24 در صد، هزاره ها 20 در صد، ازبك 8 در صد و بقيه اقوام 13 در صد محاسبه شده است. دراین احصائیه مردم هزاره از لحاظ تعداد نفوس وکمیت اجتماعی در کشور بعد از پشتونها وتا جیکها سومین ملیت درافغانستان میباشد که در توافقنامه کنفرانس بن نیز مطابق  آن عمل شده است. اما متاسفانه جامعه هزاره نه تنها به این آروزی دیرین خویش مبنی برمشارکت متناسب به نفوس شان نرسیدند بلکه باگذشت هرروز به بهانه های مختلیف کادرهای مربوط به مردم هزاره از ادارات مختلیف حکومت حذف می گردند؛ به عنوان نمونه امروز چند نفردرکابینه هزاره است؟ چندوالی، چند معین، چند رئیس ازمردم هزاره داریم؟ آیا این تعداد متناسب با نفوس شان است؟  استاد مزاری: " ما حالا 30% که تسامح کنیم 25٪ مردم افغانستان را تشکیل می دهیم و حالا این حق را ‏برای ما بدهند. بعد در آینده زمانی که افغانستان آرام شود و قانون حاکم شود این مسأله به درستی ‏حل می گردد(3)  ما ‏برای همه ی احزاب و ملیتها احترام قائلیم و برای همه حق مساوی طبق نفوس شان می خواهیم...(4).  دامنه این حذف ها حتی به ولایت بامیان هم رسیده است. گفته می شود که به بهانه رفورم در پولیس،  قوماندانی امنیه ولایت بامیان با گذشت زمان هرروزبیشترهزاره زدایی می شود.

 استادمزاری  ازانحصارطلبان به تلخی یاد می کند که نفوس مارا دو یاسه درصد درنظرمی گیرند: "شما در جریان قضیه هستید که برادرانی که در پیشاور نشسته بودند گفتند که شیعه ها ‏در افغانستان دو درصد یا سه درصد هستند (5)‏ وامروز، علی رغم تشکیل دولت دموکراتیک درافغانستان، تقریباً این نظریه درعمل هم  تطبیق می گردد؛ بطور نمونه  فهرستی از کارمندان دولت از سوی اداره عمومي امور شورای وزیران  تهيه و در اختيار کمیسیون اصلاحات عدلی و قضایی شورای ملی قرار داده شده است. اين فهرست

ترکیب قومی کارمندان دولت را نشان می دهد.درمجموع کارمندان بالاترازرتبه 3دولت52 درصد تاجيک، 33 درصدر پشتون، 5 درصد هزاره، و 4 درصد ازبك و 6 درصد دیگر اقوام، بمشاهده میرسد.

در کنفرانس بن فهرستی تهيه گردیده و توافق صورت گرفته بود که بر اساس آن، بايد در ادارات دولتی ۳۳ درصد پشتون ها، ۲۴ درصد تاجيک ها، ۱۹ درصد هزاره ها و ۱۳ درصد ازبک ها سهم بگیرند.اماامروز بااینکه سهم هزاره ها درقدرت به 5% وکمترازآنهم میرسد متاسفانه ازرهبران هزاره نه آنانی که درقدرت اند و نه آنانی که برون از قدرت اند اعتراضی می کنند.استادمزاری باتمام توان ونیرودرمقابل انحصارطلبی قومی و حزبی ایستاد برای تحفط منافع شخصی منافع ملی را قربانی نکرد و بی تفاوت ننشست: "مستند اثبات می کنم که 50 سفارتخانه تنها از جمعیت است. 10 تای آن را به دیگران ‏داده باشند ـ 50 ـ آن از (عناصر) جمعیت است... ما مگر می توانیم (دراین حکومت) ‏باشیم؟ نمایندگی از یک مردم هم بکنیم؟ در اینجا بی تفاوت باشیم؟ (6) و آیا مدعیان رهبری فعلی جامعه هزاره که شعارپیروی از ازآرمانهای استادمزاری را می دهند نیزچنین می کنند؟

پی نوشتها

1. سخنرانی استادمزاری- 16 / 10 /1371

‏2.  سخنرانی استادمزاری - خزان 1371

3. همان

4. سخنرانی استادمزاری- 3 /12 / 1372

5. همان

6ــ همان

یاد و بود از نهمین سالگرد تخریب بودای بامیان

یاد و بود از نهمین سالگرد تخریب بودای بامیان

                 این مقاله را در سایت جمهوری سکوت، نیز می توانید بخوانید

9 سال پيش در يازدهم مارچ سال 2001 ميلادی، بت های دوگانه بامیان درافغانستان، که بيش از هزار و ششصد سال سابقه تاريخی داشت، در پی دو شبانه روز حمله متواتر و آتشباری سنگين گروه بنيادگرای طالبان درهم شکست.

بت های بامیان، وبلاگ بامیان پرس

در تاريخ بيست و شش فوريه سال 2001 ميلادی، شورای رهبری، شورای علما و ديوان عالی (استره محکمه) طالبان، به پيروی از فرمان ملا محمد عمر رهبر اين گروه، دستور تخريب تمام آثاری را که به تعبير آنها "غير اسلامی" بود صادر کردند.

طالبان  با مغز های متحجر و دشمنی با فرهنگ و تاریخ این خطه، با بی مبالاتی و هویت ستیزی که در سرشت بیگانه پروران است دست به جنایت فرهنگی و تاریخی زدند و تندیس ها را نابود کردند و متأسفانه، تا به حال، در بارهء آن جنایت فرهنگی که معادل جنایت در برابر بشریت است، کمتر حرفهایی گفته می شود.

در حقوق بین الدول عمومی هرگونه عمل و اقدام ویرانگر علیه تمدن انسانی جرمی ست معادل جنایت علیه بشریت؛ زیرا مجریان آن قصد زدودن هویت فرهنگی یک قوم یا یک ملت را دارند.

بت بزرگ بامیان که بزرگ ترین تندیس در جهان ثبت گردیده بود ۵٣ متر ارتفاع داشت و صلصال نام داشت. بت کوچک که به نام شمامه یاد میگردید ٣۵ متر ارتفاع داشت. مجسمه های کوچکتر دیگری نیز در دل کوه در اطراف آنها تراشیده شده بودند که همچنان از عهد کوشانیان بر جا مانده بودند.

افغانستان، بنابر موقعیت حساس و مهم ژئوپولیتیک و قرار داشتن در مسیر راه معروف ابریشم، همواره شاهد لشکر کشی ها و تاخت و تاز ها بوده و در عین حال از فرهنگ های پر بار آریایی، یونانی، کوشانی و بودایی فیض گرفته است.

در عصر آشوکا، که در میانه سدهء سوم ترسایی در هند حکم می راند، بودیسم وارد افغانستان شد. قرار روایات، در آن زمان بود که یک مکتب هنری به نام گندهارا ایجاد گردید. کانون گندهارا در اطراف جلال آباد امروزی قرار داشت.

سپس کانیشکا بود که در سدهء دوم پس از میلاد، پس از گرایش اش به سوی بودیسم، افغانستان را به محل آفرینش و گسترش فرهنگ بودایی تبدیل ساخت. او، از گرونده گان و پشتیبانان نستوه بودیسم بود. در دوران حکمروایی کانیشکا (١٢٠ -١٦٠ م)، گندهارا یک مکتب هنری تندیس سازی و ادب بودایی بود.

سرزمین افغانستان از اولین سرزمین های بود که در آن بودا به حیث مظهر آرامش، زیبایی، مهربانی در فرم بشر اما کامل و بدون کوچک ترین عیب تراشیده شد. بوداییان بر حسب چهار حقیقت شریف بودیسم که از این قرار اند: عشق و محبت (متا)، ترحم و شفقت (کارونا)، خیر خواهی (مدیتا)، و شکیبایی (اپیکا) از بودا الهام میگرفتند.

طالب ها دشمنی آشکار با زن و دگر اندیشی دارند. مبحث کنونی ما، پیرامون تندیس های بودا می چرخد و لهذا مسالهء دشمنی طالبان با زن را در این جا به کنار می گذاریم.

طالب ها، تندیس های بودا را مظهر بی دینی می پنداشتند. آنها کوشیدند تا از عقب طرح نابودی بت ها، تشنج مذهبی و رویارویی با دیگر ادیان را دامن زنند. (1)

طالبان با درک نادرست از این فکر تاریخی که سلطان محمود غزنوی بت شکن بود، خواستند پیام غلط به مسلمین بدهند که آنها نیز بت شکنان و مسلمانان با دیانت اند. بر همین پندار آنها تضعیقات را بر هموطنان هندو و سکهـ ما روا داشتند و آخرین یهودی را مجبور به ترک وطن کرده و درِ آخرین کنشت کابل بسته بستند.

سلطان محمود غزنوی بت شکنی را، اول، هم به غرض توسعهء دین اسلام و هم زر اندوزی و چپاول گنج های هند به راه انداخت ( صرف نظر از این که طالب ها خود شان را از حامیان و توسعه دهنده گان دین مقدس اسلام میدانند ) ـ البته پرداختن به این بحث تاریخی بیشتر از حوصله کار ما بیرون است.

و دوم، در همان حالی که وی به فتوحاتش برای فی سبیل الله ادامه میداد، هیچگاه عزم بر این نکرد تا بت های بامیان را ویران سازد. سلطان محمود، که در دربارش دوهزار شاعر و سخنور حضور داشتند، عاقل تر از آن بود تا به بت های بامیان که سده ها در جایگاه شان خاموشانه نظاره گر « کمدی های انسانی » (2) بوده اند، آسیب برساند.

او میدانست که هم عظمت کوشانیان به صفحهء تاریخ پیوسته و هم زائران و مردم باورمند به دین بودا به دور جا ها کوچیده اند.

الگوی دیگر طالبان، امیر عبدالرحمن بود که باری بت ها را به توپ بست، اما گلوله های وی یارای فروریزی بت ها را از دل کوه نداشت. به همین خاطر برای « امر ثواب » به سرکوب هزاره ها و وادار سازی کافرستان به نورستان مبادرت ورزید.

اما چرا تندیس های بامیان را شکستند؟

الیور روای فرانسوی نظر دارد که طالبان با بت های بامیان دشمنی داشتند. او نوشت که یکی از وجوه مشترک طالبان و القاعده، کینه توزی و عداوت هر دو علیه بت های بامیان تا مرز نابودی آن بود. (4)

البته الیور روا از این بیان به موضوع دیگر نیز نظر دارد و آن تسلط وهابیت بر اندیشهء طالبان است!

به هر رو بت های بامیان قربانی تعصب افراطی مذهبی طالبان شدند.

ایدئولوژی طالبانیسم (5) نه ملی بلکه انترناسیونالیستی است ـ امت اسلام در برابر ملت افغان. آنها به ارزش های ملی نه تنها پابند نبوده و نیستند بلکه حاضر اند آنرا قربانی حامیان بیرونی شان کنند. از همین خاطر آنها بر بنیاد نظریه انترناسیونالیستی دست مداخله گران خارجی را باز گذاشتند. هم عرب و هم عجم را در کشور لانه دادند و گذاشتند تا آنها مدتی بر گردهء مردمان افغانستان سوار شوند. بت های بامیان را نابود کردند و صفحه یی را بر انبوهه یی از جنایات خویش افزودند. همان قدر که کشتن انسانها جنایت است، به همان اندازه نابودی فرهنگ یک مردم نیز جنایت است.

وحيد مژده، عضو کميسيون حفاظت از ميراث فرهنگی افغانستان در زمان طالبان و از مقامات وزارت خارجه اين گروه بوده است.

او که در کتابش با نام افغانستان و پنج سال سلطه طالبان، فصلی را به تخريب مجسمه های بودا در باميان و مسايل پيرامون آن اختصاص داده است، می گويد انديشه تخريب بتهای باميان، زمانی قوت گرفت که برخی رهبران طالبان، برای نخستين بار، چند مجسمه را در موزه کابل ديدند.

وحيد مژده می افزايد که ديدن چند مجسمه تاريخی در مراسم پرده برداری از کتيبه در موزه کابل، باعث شد که طالبان به اين موضوع فکر کنند که آيا نگهداری از اين گونه آثار از نظر شرعی مجاز است يا خير.

نويسنده کتاب افغانستان و پنج سال سلطه طالبان همچنين معتقد است که تخريب مجسمه های بودا، در حقيقت نوعی دهن کجی از سوی طالبان در برابر کشورهای اروپايی و آمريکايی بود که آنها را در انزوا قرار داده بودند.

او می گويد: "طالبان بيش از اينکه به اجرای شريعت بينديشند، به اين فکر بودند که با از بين بردن بتهای باميان، از جامعه بين المللی، سازمان ملل متحد و کشورهايی که آنها را به رسميت نشناخته است، می توانند انتقام بگيرند، بنابراين، هر چه قدر تاکيد جهانی بر حفظ اين آثار بيشتر شد، طالبان هم بيشتر بر ازبين بردن آنها پافشاری می کردند".

و سرانجام "صلصال" و "شهمامه" فروريخت

سرانجام در روز نهم مارس سال 2001 ميلادی، بعد از برگزاری نماز جمعه، نيروهای طالبان به روی مجسمه های بودا، آتش گشودند و دو شبانه روز به اين کار ادامه دادند تا در شامگاه 11 مارس، از "صلصال" و "شهمامه" 1600 ساله، تنها دو حفره به ارتفاع 53 و 35 متر در دامنه هندوکش مرکزی افغانستان باقی ماند.

پيش از طالبان نيز، مجسمه های تاريخی بودا در باميان افغانستان ضربه های فراوان ديده بود، چنگيز خان مغول در سال 1222، اورنگزيب در سال 1689 و عبدالرحمان خان در سال 1892 ميلادی، هر کدام به نوبه خود برای تخريب اين دو مجسمه تلاش کردند و بر پيکر آنها صدماتی وارد کردند؛ در جريان جنگهای داخلی مجاهدين افغان در آغاز دهه نود ميلادی نيز مجسمه های بودا، از آسيب مصون نماند.

به باور برخی از کارشناسان، مجسمه های بودا در باميان، اگر تا ديروز نمادی از ديرينه تاريخی در اين سرزمين بود، امروز يادگار سالهای حاکميت افراطگرايی مذهبی در اين کشور است، حرکتی که جهان را تکان داد و يونسکو آن را وحشت فرهنگی ناميد.

 

سرچشمه ها:

1ـ « برخورد تمدن ها »، ساموئل هانتینگتون، چاپ 1994 به آلمانی؛

2ـ اشاره به « کمدی انسانی » بالزاک است؛

3ـ افغانستان در منگنهء ژیوپولیتیک، و. پلاستون و و. اندریانف، مترجم، عزیز آریانفر؛

4ـ ملا عمر سالک دهاتی، لوموند، الیور روا، « دیدگاه » اینترنتی، بخش ترجمه ها؛

5ـ همانجا الیور روا و هم بارنت روبین اصطلاح طالبانیسم را به حیث نوع از ایدئولوژی بکار برده اند؛

6 ــ افغانستان در پنج سال سلطه طالبان،وحید مژده،چاپ 1383.

گزارش مختصر از  گردهمایی دانشجویان بامیان

گزارش مختصر از  گردهمایی دانشجویان بامیان

چهار شنبه12 حوت فرا رسید، باوجود بودن امتحان و فضای "جزوه خوانی"  و بارانی بودن هوا،دانشجویان دختر و پسر از دانشگاه ها و دانشکده های مختلف  بسوی موعودگاه ریختند. هنوز ساعت به یک بعد از ظهر  نرسیده بود و هر لحظه به جمعیت ما افزوده می شد و انبوه از جوانان را در اطراف خود میدیدیم  که قوماندان پولیس "حفاظت از پوهنتون " دست به کار شد و اجازه جلسه و گردهمایی را در  صحن مقبره سید جمال الدین  و در  داخل دانشگاه نداد.

بعد از رایزنیها و گفتگو  تصمیم گرفتیم تا مکان جلسه را به مسجد"اهلبیت" واقع در "سرکاریز"تغییر بدهیم. اما آقای "تقدسی" از پوز و کله محصلین  خوشش نیامد و دروازه خانه خدا را بر رویمان بست.

آنوقت برخی از برادران امتحان را و بعضی از خواهران اجازه نداشتن و رفتن از این مسجد به آن مسجد را عذر آوردند و با گذاشتن نماینده با صلاحیت  از خودیشان با ما خدا حافظی نمودند.

از 235 دانشجو ماندیم 123 و رفتیم به مسجد "باقرالعلوم"بعد از بحث و گفتگوهای زیاد، از هر ولسوالی دو نماینده تعیین شد تا در قدم اول با رییس  دانشکده حقوق  دانشگاه مرکزی و انجنیری پولیتخنیک صحبت شودو در صورت قانع نشدن و شامل نکردن آقایان علی احمدی، و حسن فدایی در صنف با در میان گذاشتن دیگر محصلین گامهای بعدی برداشته شود.

در قدم دوم؛ باید با  مدیریت لیلیه ها ومسکن صحبت و مشکل آن عده از دانشجویان که اتاق ندارند و از ولایات آمده اند و واجد شرایط لیله هستند حل گردد.

در قدم سوم: یک شورای هماهنگی محصلین  بامیان  ایجاد و بعد از  هر دوهفته یک بار نماینده های هر ولسوالی و ماه یک بار تمام دانشجویان گرد هم بیایند تا از مشکلات یکدیگر باخبر در قسمت حل آن گامهای عملی برداشته شود. این شورا فقط بدون راجستر و رسمی ساختن آن به دولت به کارش ادامه بدهد تا خود جوش بودن آن حفظ و از استفاده  شخصی اعضای شورا  جلو گیری شود.

 

وقتی که وکلا مردم را فراموش می کنند...

  • وقتی که وکلا مردم را فراموش می کنند...

 روز شنبه اول ماه حوت، آخرین مرحله پنجمین سال کاری شورای ملی کشور با سخنرانی محترم کرزی در مقر شورای ملی در کابل افتتاح و نمایندگان پس از سی روز تعطیلی آغاز به کار نمودند.

در این مراسم که با اعمال تدابير شديد امنيتي برگزار می شد ، علاوه بر معاونين رئيس جمهور، نمايندگان سياسي خارجي مقيم كابل، اعضاي کابینه دولت، رهبران و شخصيت‌هاي جهادي، مسوولان قضایی کشور، شماري از مقامات افغان، استنلي مك كريستال فرمانده ارتش آمريكا در افغانستان و مارك سيدويل سفير پيشين انگليس در كابل و نماينده فعلي سازمان ناتو در افغانستان، حضور داشتند.

در این جلسه رییس جمهور کرزی برنامه پنج ساله حکومت را در عرصه های صلح و مصالحه ملی، تامین امنیت، حکومتداری خوب و جلوگیری از فساد اداری، توسعه اقتصادی و همکاری های منطقوی طی یک سخنرانی تشریح کرد.

از نکات برجسته این افتتاحیه ، استعفای حضرت صبغت الله مجددی رئیس شورای ملی بود که ایشان دلیل استعفایش را اینگونه بیان کرد که دیگر نمی خواهد حق را بپوشاند ، چرا که حکومت و دولت در حالی که مفسدین را می شناسد، هیچ اقدامی بر علیه آنان انجام نمی دهد.

وی همچنین خطاب به وکلاء عملکرد شورای ملی را به انتقاد گرفت و گفت: امروز شکایت مردم از فساد اداری و عدم امنیت است و این وظیفه من و شما بوده که در این زمینه از دولت پاسخگو باشیم که این چنین کاری صورت نگرفته است.

این سخنان رئیس جمهور سابق کشور در حالی ایراد شد، که بسیاری از کارشناسان مسائل سیاسی نیز با ایشان موافقند مبنی بر اینکه طی چهار سال گذشته ، نمایندگان مجلس پنجم کدام فعالیت مفیدی نداشتند.

شورای ملی افغانستان می توانست از طریق پارلمان های کشورهایی که در افغانستان نیرو دارند،کمک های سیاسی، اقتصادی و نظامی را با دولت افغانستان هماهنگ بسازد، که چنین هماهنگی هایی صورت نگرفت و بسیاری از کمکهای حیف و میل شد و حملات علیه غیرنظامیان نیز افزایش یافت.

از سوی دیگر نمایندگان پارلمان و مجلس سنا که تحت شورای ملی فعالیت می کنند طی چهار سال گذشته باید با همکاری و مشارکت دولت، سیاست جدیدی را در برابر عملکرد نیروهای خارجی اتخاذ می کردند و در تماس با مقامات نیروهای خارجی به صورت جدی مسائل خود را مطرح و آنان را وادار به رعایت قوانین افغانستان می ساختند تا اندازه ای که حضور آنان قانونمند شود. ولی اکنون پس از چندین سال هنوز رئیس جمهور در سخنرانی اش از عملکرد خارجی ها گلایه دارد .

با این وجود وقتی که نمایندگان مردم در شورای ملی قانونی را تصویب و تایید ننمایند، دولت هم نمی تواند وظایف اجرایی خود را به درستی انجام دهد. ولی متاسفانه با وجود اینکه تسریع و تصحیح قوانین یکی از وظایف شورای ملی بوده است، چندین بار خود نمایندگان باعث عملی نشدن قوانین شده اند.

برخی از آگاهان ذیربط در این مسائل معتقدند، برخی نمایندگان مردم در شورای ملی بیشتر به فکر زد و بندهای سیاسی و سوء استفاده از موقعیت خود می باشند ، و با تلفن های مکرر به وزراء و تحت فشار گذاشتن وزیران ، بیشتر به فکر تحکیم مقام و کسب قدرت بیشتر هستند تا اینکه به فکر مشکلات مردم باشند.

متاسفانه یکی از بزرگترین کوتاهی های شورای ملی طی سالهای گذشته، همین موضوع بوده است که نتوانسته حد و حدودی برای فعالیت و عملکرد نمایندگان مشخص نماید.

شورای ملی پیشتر از اینها باید با تصویب یک قانون ، عملکرد نمایندگان را در چهار چوب قانون محدود می نمود، تا وکلاء نتوانند اعضای کابینه دولت را تحت فشار قرار دهند و از آنها به نفع خود استفاده نمایند، چرا که تحت این شرایط دولت نیز نمی تواند کاری از پیش ببرد زیرا وکلاء می توانند به راحتی بر علیه شخص وزیر موضع گرفته و به ضرر وی اقداماتی را انجام دهند . ولی اگر این قانون هرچه سریعتر برای تعیین حد و حدود نمایندگان تصویب شود، انشالله دیگر شاهد چنین مواردی نخواهیم بود.

پارلمان افغانستان متشکل از 249 نماینده و 102 عضو مجلس سنا می باشد که ریاست پارلمان برعهده محمد یونس قانونی و ریاست مجلس سنا تا امروز بر عهده محترم مجددی بود و هنوز معلوم نیست که با استعفای وی موافقت می شود یا خیر؟ و در صورت تایید استعفای ایشان چه کسی جایگزین خواهد شد؟

نامه ناعاشقانه به کرزی

نامه ناعاشقانه به کرزی

طنز

کرزی عزیز! از روزی که انتخاب ات کردم حتی یک بار مجال دیدن را نیافتم. هنوز نقش صورت نازنین و قره قل زیبای تو در خطوط سیاسی ذهنم خودنمایی میکند . دغدغه همیشه گی ام اینست که چرا نمیتوانم یک بار به دیدارت نایل گردم؟ شاید مشغله های بیش از حد دیپلوماتیک و یا هم رفت و آمد مهمانان مقیم این شانس را از من میدزدند. دیشب درآخرین لحظاتی که دومین شمع ده افغانی گی خانه ما به پایان عمرش نزدیک میشد، تصمیم گرفتم این نامه را بنویسم.

رییس جمهور محبوبم! یک احساس عجیبی نسبت به تو در دلم خانه کرده است. اگر بگویم بی تخیل تو نمیشود در این ملک تاریک زیست، گزافه نخواهد بود. شاید باور تان نیاید،هر باریکه نام از مغاره نشینان بامیان را در مطبوعات می خوانم، مجدداً سیمای تو د رنظرم مجسم می گردد!...

همیشه آرزو میکنم یک بار هم که شده تو را خارج از صندوق تلویزیون ملاقات نمایم. ولی شیشۀ سیاه بخت از یک سو، و از طرفی، نبود برق اعتماد باعث شده است این آرزو را میان هدیره بازسازی نشده تمناهایم مدفون سازم.

رییس صاحب گرامی! عوامل متعددی هست که نمیگذارد حداقل به روز وروزگار خودم برسم، این هشت سال را همیشه، و در همه حال به تو می اندیشیدم، و به آن رویاهایی شیرینی که وعده تحقق اش را داده بودی. [همیشه به این فکر می کردم که چی وقت وعده سرک پخته، برق آبی و درجه 2 شدن بامیان عملی می گردد].ولی معلوم نیست چرا گردون جفاکار میان من و تو اینقدر فاصله ایجاد کرده است؟ مگر ما فرزندان یک حوا و یک آدم نیستیم؟ آیا خواست خداوند همین بوده است که شما را بر حریر ارگ و ما را بر کناره سرک  و یا [ مغاره های بامیان ] بنشاند؟

من کار سختی پیش رو دارم، یا با همین پای لنگ، دنبال سلسله مراتب خانه خیراتی وزارت مهاجرین سرگردان باشم، یا اینکه گوشه یی نشسته و با شکم تا هنوز گرسنه به عدالت انتقالی تو بیاندیشم! اصلاً باور کردنی نیست که شما برای چنین بنده های "لوکل" و ناقابل این همه لطف روا دارید و محض رفاه و سعادت شان، صدها مشاور ده هزار دالری، بگمارید! من همیشه مرهون الطفات دیموکراتیک شماخواهم بود، و سخاوتی که حجم اش در تخلیم نمی گنجد!

رییس محترم! میدانی که با وجود تدویر جلسات جهانی توکیو و لندن ، و علی رغم بی خوابی هایی کابینه ات در امر فقر زدایی، هنوز تازیانه "مفلسی" بالای سرم میچرخد، و از هیبت آن، دراین پنج سال موفق نشده ام تا ریش و سر و صورتم را اصلاح کنم، پس  طالبان را برای چه می خواهی تا اداره " نهی از منکر" را ایجاد کنند؟! آیا شراب مفتی که در تمامی کافی های کابل، پریچهره های چینی "آفر" میکنند، برای غیر قاضی های این سرزمین حرام هست؟! آیا منصفانه هست برای کشیدن"شیرینی" از کام دوایر دولت، دوباره فرق کابل کیبل بخورد.

کرزی گرامی! من لباس کم پینه، و نیکتایی ناف گستر ندارم تا در مورد آراسته گی و آشنایی وزیرانت به عرف و کلتور اروپایی حرفی بزنم، همه شیک اند، و به نیکی میدانند چگونه در میتینگ های دیپلوماتیک جهان، با ستره گی هرچه تمام از ملت مندرس شان نماینده گی کنند، ولی درد و دریغ از مردم، و نفرین به ملتی که نمیتواند به نماینده مودل بالا خویش برابری کند! و پا به پای او در انظار جهان ظاهر شود!

یک روز که از جاده میدان هوایی به سوی یکی از شفاخانه های فیس ناگیر روان بودم، پولیس جلو تکسی مان را گرفت. قرار نبود ٤٧ دقیقه داخل این موتر کرایی بمانیم، ولی افسری از تشریف آوری شما از خارج خبر داد! بلاخره موترک حامل تان در میان ١٣ تانک و موتر خوش اندام از کنارم رد شد و من دوباره به حالت شما متأثر شدم، آقای رییس جمهور! چرا بجای این موتر کم سرعت که از میدان تا ارگ را در ٥٠ دقیقه طی میکند، و هزاران رهگذر را در گرمی طاقت فرسا و سردی جانگیر زمستان درسرویس های شهری قید اجباری مینماید، از یک پایکش سریع السیر استفاده نمیکنید.

رییس صاحب جمهور! قانون مدنی امریکا برای طفلی که داخل هواپیما های این کشور تولد میشود، اهدا "گرین کارت" را تجویز نموده است، آیا شما هم به موترزاده های ترافیک پایتخت تان"بلک کارتی" را در نظرگرفته اید؟

رییس جمهور عزیزم، من ایمان دارم شما یکی از شجاع ترین مردان این کشورید، روزی که جانیانی بنام طالب زبان رسای رسانه را در پیش دیده هایتان بریدند، و اندام آزادی بیان را نقشی بر زمین ساختند شما اصلاً نترسیدید، و آهی هم از گلوی تان برنخواست، شهامت تان ستودنیست که بازهم حاضرید با بی رحم ترین مخلوق خدا، که کشتن برادر مسلمان برایش مثل دال خوردن است، بر سر میز مذاکره بنشنید. کرزی نازنین، هرگز در غیاب بابای ملت، نواسه های نازدانه اش را ملاقات نکنی، آیا تضمینی وجود دارد همان دستی که امروز نقشبندی را نقشی بر زمین ساخت، فردا نقش سیلی اش به روی مبارک باقی نماند؟

کرزی گرامی! وقت آن رسیده است این نامه را اختتام بخشم! مگر با چه توانی؟ آیا میشود تمام تمنیات را در این صفحه کوچک کنجانید؟ ولی ناچارم، اگر روزی این نامه بدست ات رسید، آنرا خودت با تعمق بخوان، و بدان هنوز دوستانی داری که با زبان ملی برایت مینویسند، لطفاً محتوای نامه ام را با مشاورین و کارشناسان ات در میان مگذار، میترسم جهت تحلیل و تجزیه متن و مضمون این نامه آنها کمیسیون تعیین کنند و با ساختن پروژه جدید، خون بازسازی را دوباره بمکند؛ درآنصورت ابتلای سیاست تو، و سرنوشت من به سؤتغذی یک حقیقت خواهد بود که این بار نمیشود گفت تحلیل همچو نامه های ناعاشقانه تمدید همان پروسه هشت سال گدایی دیگر نیست!

با عرض یک واژه آزادی.نویسنده: نجیب الله دهزاد، منبع : نشریه تفاهم.

نقش و صلاحیت شوراهای ولایتی در افغانستان

نقش و صلاحیت شوراهای ولایتی در افغانستان

نقش شوراها در افغانستان از دیرباز تاکنون پررنگ بوده و مردم، اکثر اختلافات خود را به جای این که از طریق دولت حل نمایند، سعی داشته اند با مراجعه به شوراهای موسفیدان، متنفذین قومی، و ... به حل مشکلات خویش بپردازند.

با این وجود قانون اساسی افغانستان نیز بعضی شوراها از جمله شوراهای ولایتی را به رسمیت شناخته و در فصل دوم، ماده چهارم قانون شوراهای ولايتی که ازجانب ريس دولت توشح گرديده يازده وظيفه به شوراهای ولايتی سپرده شده .در بند يازده ماده چهارم قانون شورا های ولايتی چگونگی مشارکت , مشوره دهی و نظارت بر امور ولايت درتما م عرصه ها در امور صلاحيتی اعضای شورای ولايتی قيد گرديده است .

در ماده 139 بیان کرده است: «شورای ولایتی در تأمین اهداف انکشافی دولت و بهبود امور ولایت به نحوی که در قوانین تصریح می گردد، سهم گرفته و در مسائل مربوطه به ولایت مشوره می دهد.
در قانون شورای ولایتی نیز، وظایف و مسئولیت های این شورا این چنین بیان شده است: «اعضای شورای ولایتی باید از مردم ولایت نماینده گی نموده و به نگرانی های آن ها گوش بدهند و نقش مهمی را در انکشاف پالیسی و بودجه ولایت بازی نمایند. اضافه بر این، اعضای متذکره وظیفه مهم گزارش دهی به مردم را غرض اطمینان آنان از این که اعضای شورا در تصامیم و اجراآت اداره محلی و شورای ولایتی نقش دارند را به دوش دارند.

در ادامه این قانون از دیگر وظایف شورای ولایتی نقش آن ها در مشورت دهی و مشارکت گیری در امور ولایتی آمده است.
علاوه بر این ها از دیگر مسئولیت های شورای ولایتی، حل مشاجرات محلی، محو عنعنات و رواج های خلاف اسلام، ارتقای حقوق بشر و... نام برده شده است.
اما اگر نگاهی به جایگاه این شورا در نظامی که والیان صلاحیت تام در هر ولایت را داشته و کارها را بر اساس دستورات صادره از مرکز اجرا می نمایند، بیندازیم به این نکته خواهیم رسید که شورای ولایتی صلاحیت هایی را که قانون برای آن ها در نظر گرفته، نخواهد توانست عملی سازند، زیرا با توجه به واقعیت های جامعه و این که حکومت همواره به دنبال حفظ قدرت خود می باشد، این اجازه را نخواهد داد تا اعضای شورای ولایتی در نحوه اداره یا عمل کرد آن ها دخالتی داشته باشند، در ثانی خواسته ها و گفته های شورای ولایتی از هیچ ضمانتی برخوردار نیست و در صورتی که والی یا شاروالی و هر نهاد حکومتی که نخواهد از گفته ها و خواسته های آنان پیروی کنند، هیچ اجباری وجود ندارد.

در چهار سال گذشته در موراردی هم دیده شده است که مقام های محلی و اعضای شورای ولایتی نه تنها همکاری نداشته اند بلکه اختلاف آنها بر سر مساله ای ماه ها طول کشیده است. از جمله می توان به اختلاف اعضای شورای ولایتی غزنی با والی این ولایت نام برد .

اعضای شورای ولایتی غزنی نزدیک به چهار ماه در اعتراض به برنامه های والی دفتر شورا را بسته نمودند و به رسم اعتراض در کابل به سر می بردند.

 بسیاری از صاحب نظران به این عقیده اند در صورتکه اعضای شورای ولایتی از صلاحیتهای مشروع خویش استفاده درست نتوانند و نقش شان تنها در مشوره باقی بمانند نتنها کاری به نفع مردم و کشور نمی توانند بلکه در بسیاری از موارد باعث فاصله بین مردم و دولت نیز می گردند 

بامیان از امن ترین نقطه افغانستان تا محرومترین مردم کشور  

بامیان از امن ترین نقطه افغانستان

 تا محرومترین مردم کشور

انتظار می رفت بعد از حادثه یازدهم سپتامبر، جامعه جهانی و حکومت مرکزی بیشترین توجه رابه ولایت باستانی بامیان نماید، چرا که بامیان از سنگرگاه تروریزم، بزرگترین تیر باطل را در سینه دارد و جایگاه خالی بودا مرثیه ی چندین قرن پیش را تا ابد سر خواهد داد و فریاد انسان باستان را در گلوگاه آدمیت مدرن امروز جاری خواهد ساخت که چرا بدینسان نشانه های دست سخت کوش آنان را در دام دود و آتش ماشین جنگ و ماشیندار ترور بستند و چه سودی از آن بردند. مردم شریف بامیان که سالیان سال با تمام محرومیت در زندگی شان، پاسدار ارزش های تاریخی و میراث ماندگار باستانی و ملی این سرزمین بوده اند، با دیدن هزاران فقر، تبعیض و نادیده گرفتن نیازهای انسانی شان دم بر نیاوردند تا مبادا امنیت ملی و آرامش و ثبات سراسری به دست آنان اخلال گردد. در حالی که این مردم بیشترین سهم را در آوردن ثبات و امنیت بازی کرده اند، حقا که زیبنده ی این مردم عزیز بازسازی شهر و محل حیات شان و بهسازی زمینه های زندگی شان می باشد؛ نه بی توجهی و اهمیت ندادن به خواست های آنان. به هرحال، بسی مناسب و منطقی بود که در طول هشت سال سپری شده، شعار انکشاف متوازن از جانب دولت در این نقطه عملی گردیده و راه و جاده سازی برای رسیدن به شهر زیبا و باستانی بامیان بیشتر از سایر ولایت ها به اجرا گذاشته می شد؛ چرا که این کار، تنها برای مردم ساکن در این ولایت سهولت به بار نمی آورد؛ بل می تواند از مجرای رسیدن آسان ترو بیشتر توریست های داخلی و خارجی در شهر ضحاک، جایگاه خالی بودا و دیگر مناظر زیبای طبیعت ناب بامیان با هزاران آثار کشف ناشده ی باستانی عواید سرشاری برای دولت جذب نماید. متأسفانه که اولویت کاری در امر بازسازی رعایت جوانب اقتصادی نبوده است و هیچ گاهی ایجاد منابع اقتصاد داخلی در دستور کار دولت فعلی قرار نگرفته است؛ بل هزینه های انجام شده در واقع نوعی معامله و باج دهی در مقابل آشوبگری ها بوده که در مناطق نا امن و ولایت هاي آشوب خیز به مصرف رسیده است. هزینه هایی که بازدهی آن رضایت بخش نبوده و چه بسا در آتش های افروخته شده دوباره به ویرانه تبدیل شده اند که مکتب های ویران شده در نتیجه ی آتش باری های طالبان نمونه ها ی از آن می باشند. اصل سخن در این نیست که چرا بودجه ی بازسازی در ولایت هاي آشوب خیز به مصرف می رسد که قطعا آنان نیز سهمی مساوی همانند سایر ولایت ها را خواهند داشت، بل نکته ی باریک در این است که توازن در میزان مصارف بودجه و انکشاف انجام یافته در خصوص ولایت بامیان به تناسب دیگر ولایت ها کمتر صورت پذیرفته و توجه هرچند ناچیز در ساخت و ساز زیربناهای شهری و مظاهر فرهنگی گران سنج این ولایت نشده است. به گفته ی بسیاری از بازدید کنندگان وقتی با هزار زحمت و مشقت راه دشوار گذر و جاده های خاکی مسیر بامیان را پشت سر می گذرانی، احساس خستگی ات چندان شدید نیست، مگر وقتی چشمت به شهر بامیان می افتد که مرکز اصلی آن بازارچه ی بیش نمی باشد، خستگی راه دو برابر شده و کسالت عمیقی در تار و پود انسان احساس می شود. با این حال نیز، مردم سخت کوش بامیان تا هنوز به زندگی مسالمت آمیز باور دارند، آرامش را دوست دارند و فرهنگ و دانش آنان جایگاه بس رفیعی را در چارچوب اصول و منافع ملی رقم زده است. از این رو در یک اقدام مسالمت آمیز دست به تظاهرات زدند، خواهان برق، سرک وانکشاف متوازن شدند، اعتراض شان را نشان دادند و امید دارند که حرف گفتن از این زبان نرم در گوش صاحبان صلاحیت مؤثر افتند. مردم بامیان از حکومت مرکزی،حکومت محلی، وکلا،احزاب سیاسی و سایر دست اندرکاران دولت می خواهند تا به وعده های خود عمل نموده و صدای مردم بامیان را بشنود. پرواضح است که توب قدرت و سیاست همیشه در دست آنها نیست و روزی خواهد رسید تا تاریخ و مردم قضاوت نمایند و چه قضاوت بهتر از مردم.